ظاهراً شوهر آنقدر همسرش را کار کرده بود که او آماده بود هر سوراخی در بدن او ایجاد کند تا فقط استراحت کند، بنابراین همسایه ای را پیدا کرد که هر از گاهی در حضور او او را لعنت می کند. در عین حال، او کاملاً مهار نشده است، و در الاغ و در تمام شکاف هایی که او می خواهد، تسلیم می شود، زیرا خروس بزرگ او را کاملاً دوست دارد، با قضاوت از ناله های او، حتی بیشتر از کامل.
جوجه عادت دارد با او این گونه رفتار شود. شوهر ناتوان او را با کارت از دست داد. برای همین تمام روز او را مثل یک عوضی می کشند. و هرچه چوب سختتر باشد، سختتر آن را به داخل میبرند. فقط بیدمشک در حال حاضر آنقدر به استادان جدید، به فراوانی شیر عادت کرده است - که نمی خواهد به عقب برگردد.