می توانم بگویم مرد غریبه در اتوبوس با سبزه طوری رفتار می کرد که انگار مدت هاست همدیگر را می شناسند. او با چاپلوسی دراز کشید در حالی که دختر داشت دیکش را می مکید و آنها بدون هیچ خجالتی یکدیگر را لعنت کردند. دختر نه تنها سوار اتوبوس شد، بلکه برجستگی های قوی سوراخ خود را از چوب آن مرد نیز احساس کرد.
چه شروع خوبی برای فضای خانواده، خواهران بسیار زیبا هستند و فقط یک روحیه کریسمس جذاب در هوا وجود دارد. معلوم شد پدربزرگ خیلی منظم است، اینجا دخترها قبلاً لباسشان را درآورده اند و او دارد چیزها را روی میز مرتب می کند. شاید بابابزرگ پیر شده باشد، اما هنوز مقدار زیادی پودر در پودرهایش وجود دارد. هر مردی نمی تواند با دو نفر کنار بیاید، اما این مرد به راحتی و بدون شک. راضی تمام چنین در پایان باقی ماندند، به نظر می رسد خوب پیش رفت.
او یک خانم بسیار شکننده است. من بزرگترها را دوست دارم. اما او دیک را خیلی خوب می بلعد. من با چنین خانمی تحریک نمی شوم، اما این یک سلیقه است.